خداجون مي بخشي منو كه تو خطابت ميكنم آخه جز تو من محرمي روي اين زمين پيدا نكردم.
خداي خوب من بس كه گشتم از اين و اون خداشونو نميدونم تو هم شنيدي يا نشنيده گرفتي حرفشونو؟
خدا؟
آخر فهميدم خداي من كيه!خداي من كجاست!
خدا من كجا رو ميگشتم تو كجا بودي؟ خدايا من توي آسمونا دنبالت ميگشتم رو زمين پيدات كردم!
خدايا مگه تو نيافريدي انسانهارو؟ آخرمگه تو نَدَميدي در انسانها؟ مگر بعد مرگشان روحشان جدا نميشود از جسمشان؟
پس خدا تو روي زمين چي ميكني؟ ميان اين انسانهاي از خدا بي خبرچي ميكني؟ ميان انسانهاي كه براي مال دنيا تو را هزاران بار قسم ميخورن چي ميكني؟
خدايا من تو را در وجود خود يافتم چرا كه روح خداوندي در انسانهاست. اگر روح خداوندي درانسانهاست پس خدا را ميتوان در وجود خود يافت.
خدايا من چشمم را بر اين دنيا بسته ام اما هنوز غرق گناهم. خنديدم بر اين دنيا گفتند ديوانه است همه مرا از بازي خود راندند اما اين روزگار بود كه دست از سرم بر نداشت با چشم بسته ام لذتهايش را نشانم داد.
خدايا در قلب كوچكم جايست كه مخصوص خوباني مثل توست.پروردگارا تورا ميخوانم. پروردگارا جسم آلوده ام را پاك گردان وگناهانم را بيامرز مرا لحظه اي از خود دور مگردان كه من بي تو هيچم. خدايا... !
به وبلاگ ما خوش آمدید.
آغوش تنها پاركينگي است كه جريمه ندارد
وبوسه تنها تصادفي است كه خسارت ندارد
پس بيا در پاركينگ باهم تصادف كنيم.
salari.eshagh@yahoo.com