درد علی (ع) دو گونه است، دردی که از ضربه ی ابن ملجم در فرق سرش احساس میکند و درد دیگر دردی (بسیار بزرگ) است که او را تنها در نیمه شب های خاموش به دل نخلستانهای اطراف مدینه کشانده و به ناله درآورده است. ما تنها بر دردی می گرییم که از ابن ملجم در فرقش احساس می کند، اما این درد علی (ع) نیست؛ دردی که چنان روح بزرگی را به ناله آورده است ، تنهایی است، تنهایی که ما آن را نمی شناسیم.
باید این درد را بشناسیم نه آن درد را، که علی (ع) درد شمشیر را احساس نمی کند و ما درد علی را احساس نمی کنیم.
به وبلاگ ما خوش آمدید.
آغوش تنها پاركينگي است كه جريمه ندارد
وبوسه تنها تصادفي است كه خسارت ندارد
پس بيا در پاركينگ باهم تصادف كنيم.
salari.eshagh@yahoo.com